قلعه بلند شهرآرا کابل :
آغاز سخن :
شهرآرا یکی از قدیمترین محلات شهر کابل است در حدود ۵۰۰ سال عمر دارد این سابقه تاریخی عمری زیادی است که شهرآرا را همراهی میکند . درحقیقت کابل قدیم را بوستان گلها و لاله ها باید نام برد . شهر کابل با زیبایی های باغها همگام بود بنأ هر شاه وسلطان هوس کابل مینمود. دوهزار و پنجصدسال و یا بیشتر مرکز سلاطین یی بوده است که سرنوشت مردم وکشور ما را از این شهر رقم میزدند .شاید در تاریخ جهان هیچ شهری و پایتختی را سراغ نخواهید داشت که با چنین عمر پربار مرکز کشور و مملکت بوده باشد.
شهرآرا و جهان آرا دوباغ یی بود که درزمان اولاده بابر اعمار گردید و شهرآرای قدیم در حقیقت از کنار پل آرتل ( آرتن ) آغاز میگردید و تا بره کی شهرآرا ادامه داشت . برای خودم شهرآرا بیشتر آشنا و محسوس و قابل لمس است در جوار بره کی محله یی است که تنورسازی نامیده میشود در یکی از خانه های آنجا زاده شدم و در کنار دیگر شهرآرا ؛ دو صد متر دورتر از برج شهرآرا طفولیت خویش را تا ۹ ـ ۱۰ سالگی زیست نمودم . الفبای دری و عربی را در نزدیک ترین مسجد آنجا فرا گرفتم و حدود ۲ سال ونیم هر روز پای پیاده با پدر و خواهر بزرگم ( خداوند متعال هر دو را مغفرت نمایند) به ده افغانان که مکتب مان در آنجا بود می آمدیم .
فضای آرام و مردم صمیمی آندیار را هرگز فراموش نمیکنم . مهربانی های پیشه وران و صنعت کاران و دوکاندران و همسایه هایمان هنوز خاطرم را آرامش میدهد .بنأ آنچه مینویسم با احساسم از شهرآرا مینویسم در بره کی شهرآرا مدفن مادربزرگ پدری ام و در عقب بازار شهرآرا قبرستان کوچک است که برادرانم در آنجا دفن هستند .
اما در این مختصر از قلعه یی نام میبرم بنام قلعه بلند شهرآرا ؛ که نظامیان در آن سنگر داشتند و تا ۲۰ سال قبل با وجود نارسایی های قدرت مندان ؛ نفس میکشید . اما یکبار آفتاب بختش فرو نشست و امروز خرابه ایی بیش نیست . اما چند سال قبل فلم ساز افغانی آقای صدیق برمک بخش های بیشتر فلم ( اسامه ) را در آنجا تهیه نمود . اما این فلم هم نتوانست در عمران مجدد آن تأثیر بگذارد و هنوز هم ویران است ؛ و با دیدن آن فقط اشک چشمان تان شما را همراهی مینماید .
موقعیت و پیشینه تاریخی :
اگر از کنار برج شهرآرا به طرف شمال برویم به داخل بازار شهرارا و رنگریزی ها میرسیم از آنجا به تنور سازی و بالاخره قبل از آنکه به طرف باغ شهرآرا سراشیبی کوتاهی را بگذریم به طرف راست پیش رفته به محله جوراب(جراب) بافان بره کی قدم میگذاریم . از این محل مجددا به طرف دست راست سرک کم عرض به طرف تپه شهرارا وجود دارد که مارا به قلعه بلند رهنمایی میکند .
که در مقابل خویش می بینیم ؛ قلعه با عظمت که دیوار ها با برج و باره واستحکامات آن ؛ نشاندهنده نظامی بودن آنرا دارد . قرار دارد .
با وجودیکه شهرآرا و باغ آن از زمان بابر و اولاده او تا حال وجود دارد احتمالا این قلعه از ساخته های امیر عبدالرحمن است . آنچه که امروز باقی مانده است رواق و سر دروازه این قلعه است که نماینده گی از ساختمان های قرن ۱۹ میلادی دارد .
این قلعه در زمان شاه امان الله سنگری بود تا افراد حبیب الله کلکانی را سد گردد . اما روی هر ملحوظ که بود نظامیان قلعه با موجودیت دمه و غبار آن شب نتوانستند که حبیب الله کلکانی را از رسیدن به برج شهرآرا مانع شود
در دیار هجرت مانند همه هموطنان ؛ دست ما از اسناد و آرشیف های کشور مان به دور مانده است اما باوجود تلاشهای بیشتر نتوانستم مطالب بیشتر در مورد بیابم که تاریخ دقیق اعمار قلعه ؛ در آن رفته باشد .
با وجودیکه بابر هنوز نوجوان بود که به کابل آمد و بعداز استقرار در کابل دست به یک سلسله عمرانات و بنا ها و باغها زد که وی دربهشت باغ، گلکشته باغ و صورتخانه که درصفحات متعدد بابرنامه از ایشان نام برده شده است ابتکارات به خرچ داده است. (۱)
یکی از ایجادات مشهور بابر همانا باغ شهرآرا است . اگرچه جهانگیر گوید: که باغ شهرآرا را شهر بانو بیگم عمه بابر ساخته بود بعدا" این باغ از طرف جهانگیر به جهان آرا موسوم شده ( ۲)
در حالیکه موقعیت قلعه بلند شهرآرا که یقینا ریشه به گذشته دارد اما در هیچ یک اسناد تا حال به نظر نخورد که قلعه از ساخته های بابر و یا اولاده او باشد . لیکن با صراحت میتوان گفت در حدود ۱۰۰ سال مرکز نظامیان کشورمان بوده است و بدون اینکه نزد باشندگان شهرآرا محسوس باشد این قطعه عسکری در اسقرار و امنیت آنجا سهم به سزا داشت .
این قلعه نظامی در ساحه دو یا سه جریب زمین به شکل مربع اعمار گردیده است و مانند هر قلعه دیوار ها از گل پخته و به اصطلاح مردم ما شامل چندین مهره بوده است که ارتفاع آنرا احتمالا ۴ تا ۵ متر بلند نشان میدهد و عرض دیوار حدود ۷۵ تا ۱۰۰ سانتی متر است . به تعداد هفت برج مدافعوی و تردد در چهار دیوار قلعه وجود دارد یقینا بالای دروازه قلعه دوبرج دیگر نیز وجود داشت که امروز ویران شده است .
دروازه با دیزاین زیبا آراسته گردیده است که یادآور دروازه های قرن ۱۹ میباشد . در داخل محوطه در چهار طرف بارک ها و اطاق ها و کاغوش ( محل استراحت سربازان) پهلوی هم قرار داشت . در گذشته ها در اطراف قلعه ؛ که یکی از محلات نظامی محسوب میشد ؛ گشت وگذار در اطراف آن ممنوع بود .
پایان سخن :
زندگی برایمان فرصت های را مساعد ساخته است تا برای بقأ و آسایش خویش خانه و کاشانه یی را آباد نمایم و سرپناه داشته باشیم و از داشته هایمان استفاده ببریم و از کشور ومردم خویش پاسداری کنیم . در حالیکه تجربه نشان داده است که مردم ما برای حفاظت و نگهداری داشته هایمان کمتر توجه کرده اند . دولتها با شرایط خوب و خراب که داشتند نارسایی نمودند . میخواهم جدی تر بنویسم که ما فرهنگ توجه با آثار و آبدات را نداشتیم ورنه صرف نظر از جنگ ها ؛ در شرایط آرام ؛ از ما بی توجهی سرزده است .اکثرا شنیده ام مشکل بودجه بوده و موسسات نتوانسته است از ویرانی ها جلوگیری کند اما با دلسوزی میتوانستیم از تخریب و ویرانی حتمی جلوگیری میکردیم .
درست است که کشور با فقر روبرو بود اما جلو دزدی و تحریب اماکن را می توانستیم ؛ بگیریم به فرزندان خویش تفهیم میکردیم که این مال مردم است از مالیه و دست رنج مردم آباد شده است .باید در حفاظت آن کوشا شویم برخلاف دستان شان را بوسیده ایم و برایشان تبریک گفتیم .
هموطنان عزیز در طول اضافه از یکسال با خرابی ها و ازبین رفتن آثار کشور خویش با من همراهی نمودید . با هم اشک ریختیم و افسوس خوردیم. اما هر روز بیشتر از پیشتر کشور به قهقرا میرود و داشته هایمان به بیرون کشور به فروش میرسد .
این قلعه نیز مانند همه آثار تاریخی با شروع جنگهای گروهی شهری به تاراج رفت . مهمات و لوازم نقلیه و ثقیله آنجا دریک شب حیف ومیل گردید و آنها حتی دروازه و کلکین ها و چوب های سقف اطاقهارا باخود بردند و امروز جزء ویرانه چیزی بیش نیست .
زیر نویسها :
۱- بابر ـ ظهیرالدین محمد، بابر نامه ، ترجمه عبدالرحیم خان خانان بمبی :۱۳۰۷ هـ ق
۲ - حبیبی ـ عبدالحی ، ظهیرالدین محمد بابر، موسسه چاپ کتب بیهقی ، کابل :۱۳۵۱